آيا دانشآموزان فقط براي كسب دانش به مدرسه ميروند؟ آيا حفظ كردن و فراگرفتن چند فرمول رياضي و شيمي، هدف نهائي تعليم و تربيت است؟ آيا خصوصيات و ابعادش خصيتي و توانمنديهاي دانشآموزان، در مدرسه ارتقاء مييابد؟ آيا برنامه درسي مدارس سازوكارهاي مشخصي را براي اين ارتقاء دارند؟ فرزندان ما در مدرسه چه چيزي مييابند؟ (شکل 4) آيا اعتماد به نفس كودكان در مدرسه تقويت ميشود؟ آيا سازوكار مشخصي براي ارتقاء اعتماد به نفس در برنامه درسي پيش بيني شده است؟ و يا اينكه رويكرد برنامه درسي مدارس موجود، به صورت غير مستقيم باعث كاهش اعتماد به نفس كودكان ميگردد؟ وقتي برنامه درسي به فراگير اعلام ميكند كه “تو نميتواني در مورد طريقه يافتن پاسخ براي نيازهاي خود تصميم بگيري!”، وقتي برنامه درسي جزئيات آنچه كه دانشآموز بايد ياد بگيرد را مشخص ميكند، وقتي به فراگير اجازه تصميمگيري در مورد آنچه بايد ياد بگيرد نميدهد، وقتي او را براي انتخاب مسير يادگيري، با توجه به علائق و نيازمنديها و خصوصيات فردي، داراي صلاحيت نميداند، وقتي هر حركت آموزشي در مورد دانشآموز بايد با در نظرگرفتن تمام تمهيدات و پيش نيازهاي قبلي صورت گيرد، و به دانشآموز اجازه داده نميشود كه در فضاي يادگيري غير قطعي و داراي درجهاي از ابهام وارد شود، ناخودآگاه و به صورت غير مستقيم اين پيام به دانشآموز منتقل ميشود كه “تو تنها بايد در موضوعاتي وارد شوي كه ديگران از قبل تمام ابعاد و جوانب آن را بررسي كرده باشند و تو نبايد بدنبال موضوعاتي باشي که موضوعات پيشبيني شده قبل از آن را هنوز سپري نکردهاي. به انتخاب تو نميتوان اعتماد كرد. همه تمهيدات لازم بايد قبلا فراهم شده باشد، تا تو به انجام كاري كوچك مبادرت كني!”. اين چيزي است كه نهادينه شدن آن را به وضوح در فارغ التحصيلان نظام آموزشي موجود هم در آموزش و پرورش و هم در آموزش عالي مشاهده ميكنيم. چيزي كه اغلب كارفرمايان و اساتيد دانشگاه از آن گلايه ميكنند. اما چه جاي گلايه است كه از ماست كه بر ماست! نظام آموزشي ناخودآگاه اعتماد به نفس دانشآموز را هدف تيرهاي سهمگين خود قرار داده است. در صورتي كه مطلوب آن است كه نظام آموزشي و برنامه درسي، سازوكاري را براي ارتقاء هدفمند اعتماد به نفس پيش بيني كرده باشد. و اين تنها اعتماد به نفس نيست كه مغفول واقع شده، و حتي منكوب شده است. آيا ما در مدرسه هويت دانشآموزان را ارتقاء ميدهيم، و سازوكار مشخصي براي اين ارتقاء داريم؟ آيا عملكرد خود را بر اين ارتقاء اندازهگيري ميكنيم؟ يا آنكه هويت را با هدف يكسان سازي و استاندارد سازي رفتارها، آماج تخريب قرار ميدهيم؟ آيا در مدرسه كرامت دانشآموزان را ارتقاء ميدهيم؟ آيا با او با رفتار كريمانه برخورد ميكنيم؟ آيا قدرت تعقل، و تفكر او را بارور ميكنيم؟ آيا به او اجازه انديشيدن و اظهار نظر كردن، و نقد كردن ميدهيم؟ آيا نقدهاي او را تحمل ميكنيم؟ يا تنها او را مجبور به حفظ كردن آنچه كه ما تعيين كردهايم، و بروز رفتاري كه ما مشخص نمودهايم ميكنيم؟ آيا شوق يادگيري را در او تقويت ميكنيم؟ آيا قدرت تعامل اجتماعي او را افزايش ميدهيم؟ آيا بستر برنامه درسي و محيط مدرسه شرايطي را فراهم ميكند كه متانت و وقار دانشآموز افزايش پيدا كند؟ آيا پشتكار دانشآموز در محيط مدرسه افزايش پيدا ميكند؟ آيا در محيط مدرسه احساس آرامش و امنيت ميكند؟ …. اينها سوالاتي است كه پيش روي نظام آموزشي ما قرار دارد. نظام آموزشي چه پاسخي به اين سئوالات ميدهد؟ |