خط توليد فارغ التحصيل

مدارس و نظام آموزشي موجود بي‌شباهت به خط توليد يك كارخانه توليد خودرو نيستند. در خط توليد خودرو، شاسي خودرو در ابتداي نقاله خط توليد قرار داده مي‌شود؛ و در مسير توليد افراد مختلف هر يك عملياتي را بر خودروي در حال مونتاژ انجام مي‌دهند. يكي درب خودرو را متصل مي‌نمايد؛ ديگري چرخها را نصب مي‌كند؛ ديگري سيستم سوخت و نظاير آن. مشابه اين اتفاق در نظام آموزشي كنوني نيز واقع مي‌شود. دانش‌آموز در ابتداي نقاله مجازي تعليم و تربيت قرار مي‌گيرد. يكي به او رياضي تدريس مي‌كند؛ يكي به او ادبيات ياد مي‌دهد؛ ديگري به او ديني تدريس مي‌كند. هر كسي بدون توجه به خصوصيات فراگير و هويت او، تنها از منظر خود، عملي تخصصي را در اين خط مونتاژ تعليم و تربيت انجام مي‌دهد. اين فرايند در سالهاي تحصيل دانش‌آموز دنبال مي‌شود.

تا حدود 25 سال پيش، حداقل دانش‌آموز خود با پاي خود در اين مسير مونتاژ حركت مي‌كرد. اما امروز او ديگر بدون تحرك در خط نقاله نشسته، و تسمه

نقاله او را حركت مي‌دهد. با سرويس او را تا مدرسه مي‌رسانند، خوراكي ميان وعده او را برايش به مدرسه مي‌آورند، وسائل جامانده او را به مدرسه مي‌رسانند؛ والدين در انجام تكاليف او دخالت مستقيم دارند؛ و تمام كارهاي او را تحت كنترل و گوشزد قرار مي‌دهند. در انتهاي اين مسير نيز همانند نصب برچسب كنترل كيفيت بر خودرو، برچسب فارغ التحصيلي به او تحويل و الصاق مي‌شود.

از ابتداي اين فرايند، اين تفكر در ذهن دانش‌آموز القاء مي‌شود كه زماني خواهد رسيد كه تو فارغ از تحصيل شوي! اكنون چون سن تو ايجاب مي‌كند، بايد درس بخواني. همه در اين سن درس مي‌خوانند. تو هم بايد مانند همه در اين مسير حركت كني. كارهايي را بايد بكني كه همه مي‌كنند. همان چيزهايي را بايد ياد بگيري كه همه ياد مي‌گيرند. و البته يادگرفتن تو نه براي آن است كه به آن نياز داري. بلكه تنها چيزي که به آن نياز داري مدرك است. حتي اگر لازم باشد که براي گرفتن مدرك چيزي را ياد بگيري که در طول عمر خود هرگز به آن نياز نداشته باشي. تو بايد اين مسير را طي كني تا فارغ‌التحصيل شوي. و وقتي فارغ التحصيل شدي، ديگر آسوده مي‌شوي، و با خيال راحت به زندگي و كار راحت خود خواهي پرداخت. پس از آن ديگر هرگز نياز به يادگرفتن و شركت در اين فرايند يادگيري، و مطالعه كتاب نخواهي داشت. اين كليشه‌اي است كه از روز اول تحصيل، به صورت شفاف يا غير مستقيم، در پيش روي ذهن دانش‌آموزان قرار مي‌دهيم.

او اين مسير را در اين خط مونتاژ طي مي‌كند؛ بدون اينكه بداند كجا مي‌رود،‌ چرا مي‌رود، و چگونه مي‌رود. بدون اينكه خود او حق انتخاب مسير، خصوصيات، چگونگي و مقصد را داشته باشد. و در اين مسير، هويت او به عنوان عنصر مخل در ارزيابي اين خط توليد بايد از بين برود. همانگونه كه تفاوت بين خودروهاي توليدي يك كارخانه، قابل قبول نيست، و نشان از عدم كيفيت محصول و خط توليد محسوب مي‌شود، خط مونتاژ تعليم و تربيت نيز تلاش خود را براي از بين بردن تفاوتهاي فردي دانش‌آموزان بكار مي‌بندد. همه دانش‌آموزان بايد موضوعات يکساني را ياد بگيرند، به يك گونه عمل كنند، و رفتارهاي مشابهي از خود نشان دهند. رفتارهاي منحصر به فرد، تمايز ويژگيها و رفتارها، اگر بيش از محدوده بازه تعريف شده در نظام آموزشي باشند، براي يك دانش‌آموز عيب و نقص تلقي شده، و اين نظام با آن بصورت جدي برخورد مي‌كند.

در نهايت، اين تلاش نظام آموزشي، منجر به بيرون دادن فارغ التحصيلاني يك شكل، با خصوصيات و دانش مشابه و قالب‌بندي شده است. آگهي‌هاي استخدام در روزنامه‌ها، شاهد بسيار خوبي بر اين تلاش است: 7 نفر ديپلمه، 5 نفر مهندس برق، 9 نفر ليسانس ادبيات…. . هماهنگونه كه در پايان خط توليد خودرو، فرقي نمي‌كند كه كليد كدام خودروي پارك شده در پاركينگ كارخانه را به ما بدهند، تلاش نظام آموزشي بر آن است كه فرقي نكند كدام ديپلمه، كدام مهندس برق، و كدام ليسانس ادبيات به يك شغل گمارده شود. اما اين چيزي است كه با واقعيت تربيت و آموزش انسانها و خصوصيات آنها كاملا متمايز است. اين نگاه ناشي از ساده انگاري نظام آموزشي از تعليم و تربيت انسانها است.  كدام ديپلمه؟، با چه خصوصياتي؟، با چه روحيه و چه استعدادها و چه انگيزه‌اي؟ با چه معلوماتي؟

اين واقعيتي است كه نظام آموزشي از مواجه شدن با آن واهمه دارد، و در تمام برنامه‌هاي خود سعي در نابود كردن آن دارد. حتي معلومات بيرون كتابهاي درسي يك دانش‌آموز، در بهترين حالت از نظر نظام آموزشي بي‌اهميت تلقي شده، و اظهار آن توسط دانش‌آموز در بسياري از مواقع به عنوان اخلالگري در نظم كلاس تلقي مي‌شود. در كلاسهاي درس، دانش‌آموزاني كه تلاش مي‌كنند، ويژگيهاي رفتاري و منشي خود را حفظ كنند، با برخورد شديد نظام و ديسيپلين ايجاد شده توسط آن مواجه مي‌شوند. دانش‌آموز يا بايد زير چرخ دنده‌هاي عظيم اين نظام خرد شده، و به كليشه مورد نظر آن درآيد، و يا با ضربه شديدي از گردونه خط مونتاژ به بيرون پرت شود.